جدول جو
جدول جو

معنی سفت کردن - جستجوی لغت در جدول جو

سفت کردن
لتشديدٍ
تصویری از سفت کردن
تصویر سفت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
سفت کردن
Tighten
تصویری از سفت کردن
تصویر سفت کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
سفت کردن
serrer
تصویری از سفت کردن
تصویر سفت کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
سفت کردن
締める
تصویری از سفت کردن
تصویر سفت کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
سفت کردن
anziehen
تصویری از سفت کردن
تصویر سفت کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
سفت کردن
затягувати
تصویری از سفت کردن
تصویر سفت کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
سفت کردن
zaciskać
تصویری از سفت کردن
تصویر سفت کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
سفت کردن
拧紧
تصویری از سفت کردن
تصویر سفت کردن
دیکشنری فارسی به چینی
سفت کردن
apertar
تصویری از سفت کردن
تصویر سفت کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
سفت کردن
stringere
تصویری از سفت کردن
تصویر سفت کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
سفت کردن
apretar
تصویری از سفت کردن
تصویر سفت کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
سفت کردن
aandraaien
تصویری از سفت کردن
تصویر سفت کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
سفت کردن
sıkılaştırmak
تصویری از سفت کردن
تصویر سفت کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
سفت کردن
कसना
تصویری از سفت کردن
تصویر سفت کردن
دیکشنری فارسی به هندی
سفت کردن
mengencangkan
تصویری از سفت کردن
تصویر سفت کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
سفت کردن
조이다
تصویری از سفت کردن
تصویر سفت کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
سفت کردن
להדק
تصویری از سفت کردن
تصویر سفت کردن
دیکشنری فارسی به عبری
سفت کردن
سخت کرنا
تصویری از سفت کردن
تصویر سفت کردن
دیکشنری فارسی به اردو
سفت کردن
টাইট করা
تصویری از سفت کردن
تصویر سفت کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
سفت کردن
ขัน
تصویری از سفت کردن
تصویر سفت کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
سفت کردن
затягивать
تصویری از سفت کردن
تصویر سفت کردن
دیکشنری فارسی به روسی
سفت کردن
fimbo
تصویری از سفت کردن
تصویر سفت کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چفت کردن
تصویر چفت کردن
بستن در خانه، وصل کردن چیزی به چیز دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جفت کردن
تصویر جفت کردن
دو چیز را با هم برابر ساختن مانند هم کردن، به هم پیوند دادن، دو حیوان نر و ماده را کنار هم قرار دادن برای جفت گیری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صفت کردن
تصویر صفت کردن
ستودن کسی یا چیزی را به نیکی یا زشتی یا بزرگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوت کردن
تصویر سوت کردن
پرت کردن انداختن چیزی را از جایی، محو کردن نابود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنت کردن
تصویر سنت کردن
ختنه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چفت کردن
تصویر چفت کردن
در را با زنجیر بستن، وصل کردن چیزی بچیزی
فرهنگ لغت هوشیار
زوج قرار دادن، چیزی را با چیزی دیگر برابر کردن، جفتگیری کردن بارور کردن چارپایان ماده را بوسیله چارپایان نر لقاح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفت کردن
تصویر صفت کردن
((~. کَ دَ))
توصیف کردن، ستودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سوت کردن
تصویر سوت کردن
((کَ دَ))
پرت کردن، چیزی را به جای دوری انداختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سنت کردن
تصویر سنت کردن
((سُ نَّ. کَ دَ))
ختنه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چفت کردن
تصویر چفت کردن
((~. کَ دَ))
بستن در، محکم کردن، سفت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افت کردن
تصویر افت کردن
Slump
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جفت کردن
تصویر جفت کردن
Pair
دیکشنری فارسی به انگلیسی